سجاد نوبختی

دفترچه اشعار

سجاد نوبختی

دفترچه اشعار

سجاد نوبختی

کارشناس مشاوره از دانشگاه تهران
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده از دانشگاه تهران

مدیر گروه و مربی مهارت های زندگی مدرسه استعداد درخشان علامه حلی ۳
چهار سال تدریس مهارت های زندگی در مدارس علامه حلی

روانشناس کودک و نوجوان

گروه درمانگر و درمانگر فردی با رویکرد متمرکز بر هیجان و وجودنگر
بازی درمانگر کودک و نوجوان

آخرین مطالب
۲۵
آبان

در راه وصل  ، گر نبود تلخی مسیر 


شیرینی وصال به کام کسی نبود 

  • سجاد نوبختی
۱۸
آبان
حس می کنم به شانه خود آن سری که نیست
ماندم در انتظار همان همسری که نیست

از شوق پر زدن ، به خودم پیله بسته ام 
شاید شبی دوباره بروید پری که نیست

" یک روز می رسد که در آغوش گیرمش "
آه ای خیالِ خام دلم ! باوری که نیست ... 

" او " ، ای ضمیر غایب اشعار من بدان 
در جان من به جز تو مخاطب تری که نیست 

با قایقی شکسته به طوفان زدم ولی
من تکیه کرده ام به همان لنگری که نیست 

از خنده هایِ کوفیِ این مردمان بترس 
این نامه هایِ دوستیِ لشکری که نیست 

تنها اگرچه تا تهِ این جاده می روم 
در دل خدا که هست ، چه غم یاوری که نیست ؟

او رفته است حال پس از سالیان سال 
حس می کنم به شانه خود آن سری که نیست

سجاد نوبختی
  • سجاد نوبختی
۱۹
مهر

السلام علیک یا اباعبدالله 


بر دل نشسته باز ، غم کربلای تو

این دل گرفته مثل همیشه هوای تو 


دور از تو حال و روز دلم رو به راه نیست

ای کاش اربعین برسم کربلای تو 


یا لیتنی نهایتی افدیک یا حسین

ای کاش عاقبت شوم آقا فدای تو


شب های جمعه عرش خدا گریه می کند

آن لحظه ای که فاطمه آید سرای تو 


با " یا بنی"  گفتن مادر ، تمام عرش 

سوزد ز داغ ماتم و سوز عزای تو 


تو کهکشان راه خدایی که در برت 

هفتاد و دو ستاره بچرخند پای تو


باشد مدال نوکری تو به سینه ام 

ارباب !  من گدای گدای سکینه ام 


ای روضه خوان  ! برای من از کربلا بگو

 از روضه های غربت خون خدا بگو 


از اشک های مادر و آغوش خالیش

از طفل شیرخواره ی دشت بلا بگو


از گوش و گوشواره ، از آتش به خیمه ها 

از بانگ العطش به لب بچه ها بگو


بر دختر سه ساله که سیلی نمی زنند 

این را به قوم بی شرف بی حیا بگو


از جسم بی نشان برادر به فتلگاه 

از خواهری کنار تنی سرجدا بگو 


"هل من معین ..." به گوش زمان میرسد هنوز

از بی سپاه بودن صاحب عزا بگو 


ارباب  ! چشمه های دلم را پرآب کن 

 دل را غلام خانه ی بی بی رباب کن 


سجاد نوبختی

  • سجاد نوبختی
۱۲
مهر

السلام علیک یا فاطمه الزهرا " سلام الله علیها "


جز فاطمه برای دلم سرپناه نیست

با حب او به زندگیم درد و آه نیست

روی غلام خانه ی بی بی سیاه نیست


شکر خدا که جیره خور خوان فاطمم

مثل همیشه دست به دامان فاطمم


" یا فاطمه "  نوشته ی روی جبین ماست

نخ های چادرش ، همه حبل المتین ماست

در اصل  ، حب فاطمه معنای دین ماست 


این مهر را خدا ز ازل زد به سینه ام 

من آشنای بانوی شهر مدینه ام


مادر بیا که ماه عزای حسین توست 

در جان ما دوباره نوای حسین توست

دل ها به سمت صحن و سرای حسین توست


هر کس حسین گفته به اذن تو دم زده 

انگار در کنار تو بانو قدم زده  


رخت عزای ما همه در دست های توست 

سوز صدای ما همه در دست های توست 

این گریه های ما همه در دست های توست 


مادر ، بیا به مجلس ما هم نگاه کن 

چشم مرا همیشه پر از اشک و آه کن


#سجاد_نوبختی

  • سجاد نوبختی
۲۹
شهریور

زانو غم به سینه مگیر و برو بجنگ


نام تو مرد نیست اگر بی جگر شوی

  • سجاد نوبختی
۱۵
مرداد

بانوی آفتابی و خورشید پروری

هم خواهر امامی و هم نیک دختری


پیچیده عطر ناب تو در شهر قلب ها

ریحانه النبی ! چه شمیمی ... چه گوهری


باید دوباره کعبه شکافد و از دلش

در شان همسری تو آید چو حیدری


یا عمه الجواد و یا بضعه الرضا

معصومه ! از تمام زمین و زمان سری


سوی بهشت راه ورودی گشوده ای

حتی کویر قم شده جنات دیگری


هم در لقب ، و هم به صفات مکرمت

سیب دو نیم گشته ی زهرای اطهری


نجمه ! به خود ببال که در آسمان تو

زیباترین ستاره نشسته به اختری


سجاد نوبختی

  • سجاد نوبختی
۰۸
مرداد

در ابتدای هر سخنی نام صادق است

دین تمام شیعه از اسلام صادق است


بی شک که ریسمان نجات جهانیان

تنها عمل به حکمت و احکام صادق است


در روز حشر ، کاش مرا هم صدا زنند

او هم یکی ازین همه خدام صادق است


وقتی غزل ، به نام غریب مدینه گشت

قطعا که واژه واژه به الهام صادق است


ای موج پر تلاطم دلهای بی قرار

راه نجات ، ساحل آرام صادق است


با اینکه نیست گنبد و صحنی برای او

اما دلم کبوتر بر بام صادق است 


من باده نوش مرجع صدق و حقیقتم

مستی واقعی من از جام صادق است


اینکه تمام ایل و تبارم حسینی اند

یک گوشه از کرامت و اطعام صادق است 


نوحوا علی الشهید ، و نوحوا علی الحسین 

نام حسین زنده ز اقدام صادق است 


سجاد نوبختی

  • سجاد نوبختی
۲۴
تیر

یَآ أَیُّهَا الْعَزِیزُ 

مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَـاعَةٍ مُّزْجَاةٍ 

فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَــدَّقْ عَلَیْنَآ 

إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِین  (سوره یوسفَ آیه 88 )

 

بی تو ضرر رسیده به ما ایها العزیز

هستیم بینوا و گدا ایها العزیز


دل های ما اگرچه که ناچیز و اندکند

اما قبول کن تو ز ما ایها العزیز


پر کن دو دست خالی ما را امام عشق

ای انتهای جود و سخا ایها العزیز


این آرزوی ماست که چون مهزیارتان

باشیم در رکاب شما ایها العزیز


دلخوش به این کلام شمایم که گفته اید

ما را نمی کنید رها ایها العزیز *


آقا بیا که از غم هجران روی تو 

افتاده ام به هول و ولا ایها العزیز


سجاد نوبختی 


* قال صاحب الزمان الامام مهدی (عج ) : انّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ  "ما شما را به حال خود رها نکرده و یاد شما را فراموش نمی کنیم " 


  • سجاد نوبختی
۱۶
تیر

جز خانه ات ، علی ! بشتابد گدا کجا ؟

غیر از سرای تو برود بینوا کجا ؟


از سفره ی عنایت تو جیره می خوریم 

دیگر رویم در پی آب و غذا کجا ؟!


هر کس بدون عشق تو گمراه می شود

ما می رویم بی تو علی جان به نا کجا 


مدح تو کار هیچ کسی جز خدا که نیست

اذهان کجا و آینه ی هل اتی کجا ؟!


تو در میان عرش ، اگر جا نداشتی

خاتم شبی بدون تو میرفت تا کجا؟!


بیمار یک نگاه تو هستیم از ازل

مولا بگو که میدهی دل را شفا کجا ؟


روز جزا که فاطمه امید عالم است 

دستم رسد به دامن خیرالنسا کجا ؟


من خاک پای دعبلتان هم نمی شوم

شاعر شدن کجا ؟! من بی دست و پا کجا ؟!


سجاد نوبختی

  • سجاد نوبختی
۰۶
تیر

امشب خدا باز اومدم تنها

از همه چی دیگه پشیمونم

نگو چرا یه ساله دیر کردی 

حالم بده خیلی پریشونم 


غیر تو هیچ کسی برای من 

همدم تنهایی شب هام نیست 

فقط تویی درمون هر دردم 

به غیر ذکرت روی لب هام نیست


ای که تویی تنها پناه من 

تو روزای بی کس و تنهاییم

جز تو آخه کیو دیگه دارم

ببین منو تو اوج رسواییم


جز در خونت آ خدا آخه 

جایی ندارم که برم دیگه

اگه تو هم ردم کنی مولا

نمی دونم چیکار کنم دیگه


اگه منو ببخشی این شب ها

میگن عجب خدای دلسوزی

یا که اگه هم ببریم دوزخ

همه میگن حقته می سوزی


اگه کسی بهم بگه :  بدبخت 

گریه نکن الکی دیوونه 

هزار سالم اگه بگی العفو 

خدا بازم تو رو می سوزونه


بهش میگم  : امید من اینه

خدای من غفور و ستاره

هنوز گدا حرف نزده زودتر

ده برابر تو دستش میزاره


گناه من هر چقدم باشه

خدای من کریم تر از اونه

نمیذاره کسی خبر دارشه 

براش مثه یه راز می مونه


خدا تو رو قسم میدم امشب 

به آیه آیه های قرآنت 

به عزت خودت قسم یا رب

به اسم تک تک عزیزانت


امشب فقط یه دل خوشی دارم 

عاشق زهرا و پسر هاشم 

امشب خدا دعای من اینه

الهی اربعین حرم باشم


خدا تو رو قسم امشب 

به حق فرق خونی مولا

به کاسه های شیر ایتامی

که به علی همه میگن بابا 

 

خدا تو رو قسم میدم امشب 

به سجده های آخر حیدر

قسم میدم به اون شب قدری 

که شد براش دیگه شب آخر


خدا تو رو قسم میدم امشب 

به مادری که پشت در می سوخت 

به چادر خاکی توو کوچه 

به کوچه ای که توش پسر می سوخت 

به بغض توو گلوی این خونه 

به لحظه ای که بال و پر می سوخت 

به مادری که در ره قرآن 

جلوی چشم یک پدر می سوخت 


خدا تو رو قسم میدم امشب

به آیه های سوره کوثر 

به بچه های گوشه ی بستر

به یاس مرتضی که شد پرپر


خدا تو رو قسم میدم امشب 

به قبر بی نشان و پنهانش

به ناله های هرشب حیدر

به گریه های مثل بارانش


سجاد نوبختی

  • سجاد نوبختی