اشک
پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۹ ق.ظ
یا صاحب الزمان
دل می سپارم از غم دنیا به راه اشک
آن جاده ای که میبردم در پناه اشک
راهی شدم که بین همه کوچه های عشق
شاید ببینمت وسط شاهراه اشک
میخوانمت میان غزل ، با زبان بغض
می جویمت کناره ی ِدل ، با نگاه اشک
در لا به لای آینه ی قطره ها تو را
میبینم ای بلندیِ آفاقِ ماه اشک
من شعله های آتشِ سوزِ فراق را
خاموش میکنم دلِ شب با سپاه اشک
خطی به گونه های من امشب فتاده است
خطی نشانه از غم دوری، گواه اشک
ای بغضِ در گلوی شبانگاهیم ، بگو
از زخم های کهنه ی قلبم به شاه اشک
آه از دهان اگر که برآید شنیدنی است
اما شنیدنی تر از آن است آه اشک
سجاد نوبختی
- ۹۶/۰۴/۰۱