سجاد نوبختی

دفترچه اشعار

سجاد نوبختی

دفترچه اشعار

سجاد نوبختی

کارشناس مشاوره از دانشگاه تهران
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده از دانشگاه تهران

مدیر گروه و مربی مهارت های زندگی مدرسه استعداد درخشان علامه حلی ۳
چهار سال تدریس مهارت های زندگی در مدارس علامه حلی

روانشناس کودک و نوجوان

گروه درمانگر و درمانگر فردی با رویکرد متمرکز بر هیجان و وجودنگر
بازی درمانگر کودک و نوجوان

آخرین مطالب

شب شهادت اول مظلوم عالم

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۰ ب.ظ

الحمدالله الذی 

جعلنا من المتمسکین 

به ولایت امیر المومنین سید الاوصیا اباالاءمه علی بن ابی طالب (علیه السلام)


گفتم علی ، وجود من از او جلا گرفت 

گفتم علی ، دهان من عطر خدا گرفت


گفتم علی ، پیاله ی قلبم طهور شد

مست و خمار گشت و شراب بقا گرفت  


گفتم علی ، به روی من از نور نام او 

در ها گشود گشت و دلم را صفا گرفت 


گفتم علی ، صدای مرا آسمان شنید...

در عرش ، شور زمزمه ی لافتی گرفت


گفتم علی صدای ملاءک بلند شد 

شوری میان جمع ملاءک به پا گرفت


گفتم علی ، زمین و زمان گفت یا علی 

ذکر عجیب من همه جا را فرا گرفت


گفتم علی و مادر سادات بعد از آن 

لبخند زد ، دو دست مرا در ازا گرفت 


گفتم علی نگاه کند ، سنگ ،  زر شود 

با عشق مرتضی است که دنیا نما گرفت


حتی اگر که دید ، گدا کاهل است ، باز 

پیمانه کم نکرد و دو دست گدا گرفت


هرکس به غیر خانه ی مولا دخیل بست 

آخر ببین چگونه ره ناکجا گرفت 


هرکس که یا علی به دهان گفت ، فاطمه 

با نور مهر خویش ، دلش را طلا گرفت  


بیچاره آن کسی که نگوید علی مدد 

آن کس که غیر دامن آل عبا گرفت 


عالم ، همه اسیر و یتیم اند و بی نوا 

باید که راه خانه ی خیرالنسا گرفت 


اما چه شد که چادر دخت پیامبر

روی زمین کشید و بر آن خاک جا گرفت ؟! 


اما چه شد که پهلو ی مادر شکسته شد 

آن در ،  کنار فاطمه ، آتش چرا گرفت ؟ 


اما چه شد که دست علی ، بسته شد به کین ؟!

در خانه اش نشست و علی انزوا گرفت ؟!


اما چه شد که فرق علی را عدو شکست ؟!

شمشیر زهر را به سرش از قفا گرفت ؟!


اما چه شد ، حسن ، که کریم زمانه بود 

از همسرش ، پیاله زهر جفا گرفت ؟! 


اما چه شد حسین  به گودال قتلگاه ؟!

دشمن به چشم خواهر او ، تیغ را گرفت .


او سبط خاتم است ، چرا اینچنین عدو 

راس حسین را به سر نیزه ها گرفت ؟! 


زینب ، عقیله العرب و بنت حیدر است 

او را چرا اسارت و رنج و بلا گرفت ؟! 


آخر چرا سه ساله کتک خورد و درد دید ...

در مجلس شراب ،  لباس عزا گرفت ؟!


آه از غمی که جان دو عالم گداخته

آه از شراره ای که ز کرب و بلا گرفت 


آه از فراق و دوری صاحب زمانمان

این آه ، از مصیبت مادر ، نوا گرفت

 

آه ای زمانه !  آه کشید از فراق یار

شاید دعایمان یه همین آه ها گرفت


شاعر سجاد نوبختی   

 


  • سجاد نوبختی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی