روز ها را در فکر تو می گذرانم
و شب ها ،
خواب که ندارم ،
فقط گاهی عمیق تر در فکرت فرو می روم...
سجاد نوبختی
روز ها را در فکر تو می گذرانم
و شب ها ،
خواب که ندارم ،
فقط گاهی عمیق تر در فکرت فرو می روم...
سجاد نوبختی
یا فاطمه الزهرا
در شأن حیدر جز تو همتایی دگر نیست
همکفو دریا غیر دریایی دگر نیست
شب میلاد شمس الشموس علی بن موسی الرضا ع
نوکر که باشی از کریمان زر نمی خواهی
مستِ نگاهِ یاری و ساغر نمی خواهی
مجنون که باشی غیرِ لیلا را نمی بینی
غیر از مجالِ عاشقی دیگر نمیخواهی
وقتی که جَلدِ بامِ اربابِ خودت باشی
بالت اگر بشکست روزی، پر نمی خواهی
در صحن گوهرشاد باشی خوب میفهمی
با عشق آقا شادی و گوهر نمی خواهی
تیر محبت را به جان خواهی خرید آری
در کارزار عاشقان ، سنگر نمی خواهی
سجاد نوبختی
روزی اگربی عشق سرکردم
دل را فقط درمانده ترکردم
ازچشم هایم خواب را بردی،
شب را به یاد تو سحرکردم
یک لحظه اعماق دلم لرزید
وقتی به چشمانت نظرکردم
ازمن به تو فرسنگ ها راه است
آمادهام قصد سفرکردم
گفتند این جاده خطردارد
باکی ندارم که، خطرکردم!
حالا من و یک راه طولانی
حالا من و شب های بارانی
هرچند که در فصل بهاریم کماکان
در باغچه یک غنچه نداریم کماکان
هرچند از آن حادثه عمریست گذشت است
درمخمصهی عشق دچاریم کماکان
باریدن ما جز ضررسیل ندارد
ابریم و امید است نباریم کماکان
هم در طلبِ ساحل و هم شوقْ به دریا
ما بر سر امواج سواریم کماکان
«حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است»
ما حاجتِ غیر از تو نداریم کماکان
سجاد نوبختی
****
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است
سعدی